ستمکار را چنین سوگند دهید ، اگر بایدش سوگند دادن : که او از حول و قوت خدا بیزار است ، چه او اگر به دروغ چنین سوگندى خورد در کیفرش شتاب شود ، و اگر سوگند خورد به خدایى که جز او خدایى نیست در کیفرش تعجیل نبایست چه او خدا را یگانه دانست . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 90 دی 22 , ساعت 11:8 عصر

مشک

بس که عطشانند آل فاطمه            اشک هم خشکیده در چشم همه

آب آب کودکان زد آتشم                  خجلت از سقایی خود میکشم

کاش از ازل نام من سقا نبود           یا در این دشت بلا دریا نبود

چون کمر بهر طواف عشق بست      در طواف اولش افتاد دست

طوف دوم در مطاف داورش             شد فدای دوست دست دیگرش

دور سوم خون به جای اشک خورد   تیر دشمن آمد و بر مشک خورد

دور چهارم داشت عزم ترک سر        کرد پیش تیر چشمش را سپر

دور پنجم با عمود آهنین                گشت سرو قامتش نقش زمین

گشت در دور ششم با تیغ تیز        عضو عضوش قطعه قطعه ریز ریز

دور هفتم داده بود از کف قرار         خویشتن را دید در آغوش یار

شد سرا پا چشم زخم پیکرش       دید زهرا را به بالای سرش

با زبان حال میگفتش بتول             مرحبا عباس جان حجت قبول



لیست کل یادداشت های این وبلاگ