مزار شهید سید احمد پلارک در میان سی هزار شهید آرمیده در گلزار شهدا از ویژگی بارزی برخوردار است که باعث ازدحام همیشگی زائران مشتاق بر گرد آن میشود. تربت پاک این بسیجی شهید همیشه معطر به رایحه مشک است و این عطر همواره از مرقد او به مشام میرسد. کم نیستند کسانی که تنها به نیت زیارت این شهید عزیز به بهشت زهرای تهران و قطعه 26 آن سر میزنند.
شهید سید احمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاه های پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامیکه او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
هنگامیکه پیکر آن شهید را در بهشت زهرای تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید، از طرف دیگر سنگ نمناک میشود.
کسایی که زیاد بهشت زهرا میروند به این شهید والا مقام میگویند شهید عطری.خیلیها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز میکنن و از خدای او حاجت و شفاعت میخوان.او معجزه خداست
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
یادی که در دلها هرگز نمیمیرد یاد شهیدان است
عباس در روز دهم تیر ماه سال 1347 در خانواده ای مذهبی در روستای فرارت شهریار دیده به جهان گشود و دروس ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه اصیل آباد و با نمرات بسیار عالی گذراند و همیشه در مدرسه شاگرد ممتاز بود و پس از دریافت مدرک سیکل، در تابستان دروس آمادگی طلبگی را در مسجد جامع شهریار و زیر نظر حاج آقا ثمری امام جمعه فقید شهریار سپری کرد. عباس در بسیج و انجمن اسلامی و مسجد محل فعالیتهای گسترده ای داشت و نوجوانان زیادی را جذب برنامه های ورزشی و درسی و مذهبی نموده بود. او در شروع سال تحصیلی ضمن ادامه تحصیل در دبیرستان به همراه دوستانش محمد اسماعیل خانی - سهراب نعمتی - عباس حاج عبدالحسینی - شهید حسن یدالهی - شهید رضا معصومی - شهید مهدی تراب اقدامی - شهید احمد هفت خانگی - شهید مجید افشار به حوزه علمیه حاج ابوالفتح تهران راه یافت که جمع بسار صمیمی و با روحیه بسیار شاد و علاقه مند به درس بودند و من هر وقت به حوزه علمیه آنها میرفتم شور و شوق و صمیمیت و همدلی را در آنها میدیدم و گاهی برای نهار یا شام آنجا بودم و از دست پخت آنها می خوردیم . البته برای میهمانان سنگ تمام طلبگی میگذاشتند و میگفتند اگر ما طلبه خوبی نشویم حداقل آشپز خوبی میشویم . در آنجا چند بار دسته جمعی به جبهه رفتند و سپس دروس خود را به اتفاق همان دوستان در شهر مقدس قم ادامه داد . البته او و دوستانش با دستکاری تاریخ تولد در شناسنامه عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردیدند و تقریبا در تمامی عملیاتها حضور داشتند و هر وقت بوی عملیاتی را حس میکردند بلافاصله به هم خبر داده و در هر شرایطی اعزام میشدند عباس پس از چندین بار مجروحیت سخت که شدیدترین آنها اصابت چند تیر به شکم و پاها در عملیات عاشورای سه و اصابت ترکش نارنجک به سرش در عملیات والفجر هشت بود، در دی ماه 1365 با اینکه هنوز جراحت هایش بهبودی نیافته بود از عملیات آگاهی پیدا کرد و به جبهه اعزام شد و حدود 10 روز بعد در تاریخ دوم بهمن ماه سال 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
او از مجروحیت های پی در پی که ایشان را برای مدتی خانه نشین میکرد نهایت استفاده را میبرد و مطالعات درسی و غیر درسی خود را بشدت پیگیری میکرد و پیشرفت های قابل ملاحظه ای هم کسب میکرد . او به کارهای الکترونیک علاقه زیادی داشت و وسایل زیادی را هم مونتاژ میکرد و با ترکیب کیتهای مختلف دستگاههای جدیدی می ساخت . مثلا با ساخت یک دستگاه بی سیم fm و فرستادن آن همراه دوستان به کلاسها ، در حجره نشسته دروس مختلف را در کلاسها گوش میدادند.
همرزمان شهید عباس افشار: شهید مهدی تراب اقدامی - شهید رضا معصومی -شهید حسن یدالهی - شهید مرتضی زارع
آزاده مردان چون ز جان پیمان سپردند ماندند بر پیمان خود تا جان سپردند
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
در سفر راهیان نور
به هر منطقه یا قرارگاهی که میرفتیم
اهواز،دوکوهه(کنار حوض حسینیه ی شهید همت)،ذزفول،سوسنگرد(قرارگاه شهید زین الدین)،شلمچه،پاسگاه زید ،فکه...
روی هر ذره از خاکهای آنجا که قدم میگذاشتیم حس خاصی داشتیم
حس میکردیم روی چیز مقدسی قدم میگذاریم
این حس کفش پوشیدن رو حرام میکرد،وضو داشتن رو تو دلمون واجب میکرد
اونجا زور بالا سرت نیست،میتونی کفش بپوشی یا وضو نگیری ولی این دلته که میگه کفش نپوش وضو بگیر
عجیبه خیلی عجیبه همه چیز اونجا عجیبه
ی بیابون ضاهرش مثل همه بیابون های دیگه که تو عکس نگا کنی شاید ازش فرار کنی ولی...
ولی همین که میری اونجا بهش جذب میشی خاکش تورو جذب میکنه وای خدا نمیتونی دل بکنی
نمیتونی بلند شی بری همراهانت دارن میرن سمت اتوبوس هی میگن پاشو دیره ولی...
ولی نمیشه خاکش جذبت کرده دوست داری مدت ها اونجا بشینی و با خاکش حرف بزنی بخصوص تو شلمچه
و اون چیزی که موقع رفتن به طرف اتوبوس جامیذاری دلته که واقعا حس میکنی جاموندنشو
من دلمو تو شلمچه جاگذاشتم خوش بحالش
چه سریه تو این بیابونا با این که شاید گرمه حس نمیشه اون چیزی که حس میشه دلتنگیه برای عموهای شهیدت
یهو به خودت میای،وای خدا!من کجا فکه کجا؟من کجا خاک پاک شلمچه کجا؟من کجا و طلای ناب طلایه کجا؟
با خودت فکر میکنی چطور شد که سر از همچین جاهای مقدسی در آوردی؟!خودتم نمیدونی
آخ دست خودت نبود که بدونی گلچین شهدا بود
همه چیز مهیا است برای ی پرواز اساسی به سوی قافله ای که خیلی وقته ازش جاموندی
آخ که چقد قشنگه دلتو اونجا جا بذاری
آخ که چقد قشنگه بال شکستت اونجا به دست عموهای شهیدت ترمیم بشه واسه پرواز به آغوش خدا
آخ که چقد قشنگه وقتی اونجا ی شهیدی تورو جذب کنه و بهت نزدیک بشه به قشنگی سوره یاسین
آخ که چقد قشنگه تو طلایه چشم بصیرتت کار بیوفته و عمو همتمو ببینی درحالی که داره بهت لبخند میزنه و دست تکان میده
برو برو راهیان نور،برو تا دیر نشده عهد ببند با شهدا تا خوب بمونی تا زندگیت عبادت و مرگت شهادت بشه
برو راهیان نور تا قشنگی و تکه ای از بهشت رو به چشمت ببینی
نویسنده:فاطمه سادات یوسفی وبلاگ بنفشه صحرا
" تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام جوانانی مثل جوانهای ما سراغ ندارد. " امام خمینی (ره)
16 فروردین سالگرد عروج عارفانه پاسدار رشید اسلام ، شهید محمد هاشمی در عملیات والفجر8 ، منطقه فاو ، گرامی باد.
شهید محمد هاشمی
محل شهادت: فاو_عملیات والفجر8
تاریخ شهادت: 16/1/1365
تاریخ ولادت: 1340
هیچ چیز همچون شهادت، ترجمان توانایی انسان نیست. میراث شهید ، خاکستر پر و بالی سوخته نیست ، میراث شهید " پرواز " است.
فرازی ازوصیتنامه شهید:
الذین آمنوا وجاهدوافی سبیل الله باموالهم وانفسهم اعظم درجة عندالله واولئک هم الفائزون.
آنان که ایمان آوردندوازوطن هجرت گذیدندودر راه خدابه مال وجانشان جهادکردند آنهارانزدخدامقام بلندی است وآنان به خصوص رستگاران وسعادتمندان درعالمند.
باسلام به پیشگاه صاحب عصروالزمان(عج)وارواحناله الفداءونائب برحقش امام امت بنیانگذار جمهوری اسلامی وادامه دهنده نهضت حسینی.
درابتدابایدبگویم امت شهیدپرور خودمعلمی بزرگ برای ماجوانان بوده وهستندوگفتنی هارا شهداءدروصیتنامه های خویش گفتندوباایثارگری،جانفشانی خودوباگذشتن ازاین دنیای مادی وفانی،راه امام حسین(ع)ونهضت خونین اودردفاع ازدین مبین اسلام راادامه دادندو چگونه زیستن وچگونه مردن رابه ما آموختند.ولی جهت تذکرویادآوری بایدبه حضورعزیزان عرض کنم که این دنیا محل گذر است،امروزنوبت مااست که بایدچگونه بگذریم وبرویم این رفتنهاهم ادامه دارد.اماچه بهتراست که اگر قراراست ازاین دنیابرویم درراه خداباشد.
پدرومادرم،همسر،خواهران وبرادرم درشهادتم صبورباشیدوراضی به قضای الهی باشید.به شما سفارش میکنم بازهم مثل گذشته پیرو ولایت فقیه وادامه دهنده راه شهداباشید.این دنیا محل خریدوفروش است که ماعمرمان را می فروشیم وازدست می دهیم،بایدمواظب باشیم که درمقابل این کالای گرانبهاکه هستی و وجودماست چه چیزی درعوض میگیریم،افرادی که غرق درمادیات هستندفکرمیکننددراین دنیای فانی هرچه دارندباخود می برند ولی اینچنین نیست،بایدبرای آخرت توشه جمع کرد.بعضی ها هم درادارات نفوذکرده ظاهری ساخته،کارشکنی،کم کاری ورابطه بازی می کنندوضربه ای بس عظیم به انقلاب اسلامی میزنند.اینهاازصدامیان هم بدترندچون صدامیان رودررو ایستاده ومی جنگند.ازمسئولین محترم تقاضامندم جلوی این افراد وکارهایشان را گرفته تاکسانی که درخط فکریشان کمی ضعف است ونارسائی رابه حساب انقلاب میزنند ،از انقلاب روی برنگردانندو روزبه روز به انقلاب عشق بورزند.کسانی که اینگونه عمل میکنند(دراداره هافسادمیکنند) بدانندکه مدیون خون شهیدان هستند.جوانانی که جان،دست،پای خودرا ایثارمیکنندجهت آبیاری درخت انقلاب است،نه اینکه آنان درادارات به رابطه بازی ودیگرکارهای ناشایست مشغول باشند.
شماای خواهران سعی کنیدباحفظ حجاب وکمک درپشتیبانی جبهه دین خودرا اداکنید.وشما ای دانش آموزان حزب اللهی سعی کنیددرخواندن درسهایتان کوشاباشید برای مدرک درس نخوانید،به دانشگاه راه یافته تادرآینده حزب اللهی هادرصدر همه ی امورباشند.
درپایان ازتمام امت شهیدپرور،دوستان وآشنایان تقاضادارم هرگونه بدی ازمن دیده اید بخشیده واز همه شماحلالیت می طلبم.
«امام ورزمندگان رادعاکنید»
حقیر محمدهاشمی
7/1/1365
با شروع ماه مبارک رمضان مرحوم سید محمد تقی موسوی نماز خانه را تزئئین میکرد صبح ها برای کلاس قرآن رحل را دور نماز خانه میچید و یک گلدان کوچک گل نیز بالای هر رحل قرار میداد و منتظر می ماند تا برادران یکی یکی از راه برسند و قران ها را بردارند و جلسه شروع شود .
بچه ها دوره ای قرآن میخوانند و سید غلط میگرفت و اصلاح میکرد و در پایان هر جلسه با قرائت زیبای خود محفل را نورانی میکرد . یادش بخیر برای شادی روح سید صلوات.
شهادت حضرت فاطمه ی زهرا(س) "به روایتی" (11ق)
روز شهادت حضرت فاطمه ی زهرا(س) مورد اختلاف مورخین است و یکی از این موارد، سیزدهم جمادی الثانی میباشد. فاطمه(س) پس از پدر بزرگوار خود، روز به روز بدنش رو به ضعف و سستی میگرایید. پیوسته سوخته دل و اشک ریزان بود و در فراق پدر میگریست. پس از به خلافت نشستن ابوبکر، خواستند تا از امام علی(ع) برای ابوبکر بیعت بگیرند که در این مسیر حضرت زهرا(س) مخالفت کرده و به آتش کشیده شدن در خانه ی آن حضرت و وقایع بعدی انجامید. حضرت زهرا(س) پس از رحلت رسول خدا(ص) از مردم آزار بسیار دید. به خانه اش هجوم برده و کودکش را سقط کردند. در اثر ضرباتی که به آن حضرت وارد شد، حضرت زهرا(س) این نور چشم پیامبر و پاره ی تن رسول خدا، پس از تحمل روزها بیماری، به پدر بزرگوار خود، ملحق گشت. به وصیت آن حضرت، محل دفن وی مخفی میباشد. گرچه اقوالی در این باره است، از جمله این که شیخ صدوق مرقد مُنوّر آن بانو را خانه ی آن حضرت میداند که اکنون جزء مسجد میباشد. این قول را دیگران نیز تایید کرده اند.
وصیتنامه طلبه شهید مهدی تراب اقدامی
بسم الله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
با سپاس و ستایش بر خاسته از جان به درگاه ایزد مهربان و با هزاران درود و سلام بر انبیاء و اوصیا خداوند که با متحمل شدن زحمات فراوان دین خداوند را به انسانها معرفی نمودند و راه راست را بر همگان آشکار و عیان کردند و با سلام خالصانه به روح پاک شهیدان که با خون خود خط مشی این دین را به صحنه عشق نوشتند که این مسیر یعنی از خود گذشتن است،خود را ندیدن و هستی را از آن خدا دانستن است ،راه ایثار و گذشت است ، راه رستن از زشتیها ،راه مهر محبت است و در نهایت راه سرور آزادگان حسین ابن علی(ع) است.
چند جمله ای را به عنوان وصیتنامه به عنوان امانت نزد شما می سپارم ،امید است خداوند مهربان اینبار ما را بپذیرد و در جوار شهیدان جای دهد. انشاالله، عزیزانم آنچه این سراپا تقصیر از شما می خواهد همان است که رفتگان دیار خون یعنی شهیدان از شما خواستند و همگی ما را به آن دعوت کردند، وآن یاری کردن دین خداوند است که نباید در راه آن از هیچگونه تلاش و کوشش کوتاهی کرد حتی از دادن جان چرا که شما مالک چیزی نیستید هرچه دارید تنها چند روزی در اختیار شماست و فقط امانتی است که در دست شما نهاده اند.شما باید آنرا به صاحبش برگردانید که خداوند خائنین به امانت را دوست نمی دارد.
در طول زندگی غایت کار را در نظر بگیرید و به سوی آن حرکت کنید ،بدانید برای چه خلق شده اید و برای چه زندگی می کنید و پایان کار شما کجاست و اینرا بدانید بخدا قسم شما فقط برای یک لقمه نان به دست آوردن خلق نشده اید،نه انسان بزرگتر از این حرفهاست،بود قدرتون افزونتر از ملائک،خود ارزان مفروشید،بهای شما رضوان الله است بقطعه نانی و یا تکه زمینی خود را تباه نکنید،شما از آن خدائید خود را تا دیر نشده به او برسانید،فرصت کم است،بازمانگان از غافله را خیل احانت همراهی می کند و رسیدگان به مقصود را فرشتگان با سلام خدا.
این عاصی خود را کوچکتر از آن می داند که زبان به توصیه باز کند و کلامی بنویسد ولی خدا می داند شوق سعادت و سر افرازی شما ما را حریص به نوشتن کرده است که شاید مثمر ثمر افتد ،آنهم نه از زبان خودم بلکه آنچه را خداوند فرمود به شما یاد آوری میکنم.
عزیزانم از همگی شما می خواهم که تا آخرین نفس از کیان انقلاب دفاع کنید و تمام هم و غم خود را پیاده کردن سخن خداوند که امروز از زبان امام عزیز روحی فداه برمی خیزد قرار دهید که خدا می داند و من به همه آیات خداوند سوگند می خورم که راهی جز پیرو امام بودن صحیح نیست و تمام راه جز خط ومشی او والله قسم به جهنم ختم می شود،شما عزیزانم بدانید اگر بخواهید سر افراز زندگی کنید باید با لباس رزم وارد محراب شوید و با این دو بال پرواز کنید که نه بدون نماز از سعادت خبری است و نه بدون تلاش و مبارزه در گوشه ای نشستن ولو مشغول به ذکر شدن خود را به آغوش شیطان سپردن است. امروز با دادن اینهمه شهید بی تفاوتی به انقلاب جرم و معصیت است ،بدانید خداوند راضی نیست به اینکه صرفا" با زبان بگوئید ما موافق انقلاب هستیم،چطور انسان می تواند بگوید من مسلمانم در حالیکه چند سال از جنگ می گذرد و او حاضر نشده یک مقدار از مشکلات جنگ را به دوش بگیرد.
چشم وگوش خود را باز کنید طعمه صیادان شیاد نشوید و خدای ناخواسته از مسیر انقلاب منحرف نشوید، ای وای که چقدر زشت است که با گذشتن هفت سال از انقلاب هنوز عده ای تنها به خاطر مشتی مسائل مادی و دنیوی مخالفت با آن می کنند،ای خداوند مهربان امام زمان را برای ریشه کن کردن اینها بفرست.اینرا بگویم ما از آمدن به جبهه هیچ هدفی جز یاری دین و رضای خداوند نداشته ایم و تنها عاملی که سبب شد درس را رها کنیم و به این وادی روی آوریم گوش دادن بسخن خدا و خشنودی قلب نازنین ولی عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء بوده و بس.
سخن دیگر بشما عزیزانم این است که در زندگی خدا را از یاد مبرید که سرآمد همه زشتی ها فراموشی از یاد اوست ،این را بیقین بدانید تا مهر و محبت خداوند در قلوب شما جای نگیرد آرام نخوهید شد،اگرچه تمام دنیا را به شما بدهند،شما وهمه عالم او را می جویند و در جستجوی او هستند هرچند در تشخیص بعضی اشتباه می کنند،شما بیندیشید که از آن بعضی ها نباشید،بیش از هر چیز به عبادت اهمیت دهید و در انجام فرائض سستی نکنید و از معشوق حقیقی خود غافل نشوید،اگرچه این بنده روسیاه در طول زندگی غافل بودم ولی در این لحضات آخر یافتم که او را می خواستم .
شما ای عزیزان تا دیر نشده بپا خیزید .شما را به خدا مقداری به فکر فرو روید ،قلبها را جز به خداوند عرضه مدارید،شما از آن او هستید خود را به غیر مفروشید ، قلب های شما خانه اوست در خانه یار بیگانه را راه ندهید،چه زشت است تصرف درمال دیگران،چه قبیح است خانه محبوب را به رایگان دادن،چه نارواست خود را به بیگانگان فروختن،چه زشت است او را دور پنداشتن فریاد او که او از رگ گردن بشما نزدیک تر است او را بغیر نفروشید،قلبهای شما خانه اوست،او را دور نپندارید ،شب و روز نگاهش به شماست،اینقدر با او بیگانه نباشید،اینقدر جدای از او نباشید ،دوری از او عذاب است،پرسیدم از حبیبی احوال دوست گفتا " فی بعدها عذاب فی القرابه اسلامه " .
دوستان طلبه ام در راه وصال یار باید بهر بیگانه ای خندید و برای شما که رهرو عشقید نام غیر معشوق بردن هم حرام است،در دل تمنائی جز لقای او داشتن ، کفر است و همنشینی با اغیار شرک ،اگر دوری یا بید آتش به کاشانه نزدند کذب است ادعای دوستی،و اسرعو فی طلب الوصال.
با تمام وجود به گوشه نشینان دور از واقعیت بخندید که عذاب و لعن خدا بر شیادانی که امروز از خط و مشی انقلاب دورند،خدا می داند ،گوئی می بینم روزی را که چنان لباس ذلتی به قامتشان پوشانده اند که سر بلند نمی کند،امروز در این مملکت به هر اسم و رسمی،چه ولایتی و چه حجتی و چه هر کفر دیگری مایه عذاب و خشم ولی عصر (عج) می شود، اف بر کسانی که خود را محب ائمه می دانند و از انقلاب دورند ،ای فرشتگان در این دعا شهیدان انقلاب آمین گوئید که ای خدای مهربان و عده ات را برای رسوائی نقاب داران دون و سر افرازی یاران گمنامت برسان که ما تشنه دیدن آن روزیم.
در پایان نهایت تشکر را از پدر و مادر مهربان و محبوبم و خواهران وبرادران عزیزم که در این مدت زحمات فراوانی برای این رو سیاه کشیدند می نمایم و از خداوند عزیز سر افرازی شما را که در سایه تلاش شما نهفته است را خواستارم و از همگی شما و همچنین اهالی ده و روستا حلالیت می طلبم. خداوند یار و نگهدار همگی شما باد.
روز هجران و شب فرقت یاد آخر شد زدم این فال و گذشت اختر کار آخر شد
آنهمه ناز و تنعم که خزان میفرمود همه در سایه گیسوی نگار آخر شد
باورم نیست زبد عهدی ایام هنوز قصه غصه که در دولت یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدمت پر می باد که به تشویش تو تدبیرخمار آخر شد
ضمنا" نماز و روزه قضا ندارم اما بعنوان هدیه بگیرید بد نیست (نماز خواندن و روزه گرفتن)
و از مال دنیا مقداری کتاب است که هر جور می دانید استفاده کنید و اگر نمی خوانید آنها را در محلی بگذارید که مورد استفاده قرار گیرد. اگر احیانا" دولت خواست وجهی بپردازد آخرت بهتر است شما آخرت بهتر است شما آخرت را برگزینید و آنرا قبول نکنید. در پایان اینرا هم متذکر می شوم در طول حیاتتان به این فکر باشید که به درگاه خداوند هدیه داده اید و هدیه نه گفتن دارد و نه چیز دیگر. والسلام مهدی تراب اقدامی
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
یادی که در دلها هرگز نمیمیرد یاد شهیدان است
عباس در روز دهم تیر ماه سال 1347 در خانواده ای مذهبی در روستای فرارت شهریار دیده به جهان گشود و دروس ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه اصیل آباد و با نمرات بسیار عالی گذراند و همیشه در مدرسه شاگرد ممتاز بود و پس از دریافت مدرک سیکل، در تابستان دروس آمادگی طلبگی را در مسجد جامع شهریار و زیر نظر حاج آقا ثمری امام جمعه فقید شهریار سپری کرد. عباس در بسیج و انجمن اسلامی و مسجد محل فعالیتهای گسترده ای داشت و نوجوانان زیادی را جذب برنامه های ورزشی و درسی و مذهبی نموده بود. او در شروع سال تحصیلی ضمن ادامه تحصیل در دبیرستان به همراه دوستانش محمد اسماعیل خانی - سهراب نعمتی - عباس حاج عبدالحسینی - شهید حسن یدالهی - شهید رضا معصومی - شهید مهدی تراب اقدامی - شهید احمد هفت خانگی - شهید مجید افشار به حوزه علمیه حاج ابوالفتح تهران راه یافت که جمع بسار صمیمی و با روحیه بسیار شاد و علاقه مند به درس بودند و من هر وقت به حوزه علمیه آنها میرفتم شور و شوق و صمیمیت و همدلی را در آنها میدیدم و گاهی برای نهار یا شام آنجا بودم و از دست پخت آنها می خوردیم . البته برای میهمانان سنگ تمام طلبگی میگذاشتند و میگفتند اگر ما طلبه خوبی نشویم حداقل آشپز خوبی میشویم . در آنجا چند بار دسته جمعی به جبهه رفتند و سپس دروس خود را به اتفاق همان دوستان در شهر مقدس قم ادامه داد . البته او و دوستانش با دستکاری تاریخ تولد در شناسنامه عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردیدند و تقریبا در تمامی عملیاتها حضور داشتند و هر وقت بوی عملیاتی را حس میکردند بلافاصله به هم خبر داده و در هر شرایطی اعزام میشدند عباس پس از چندین بار مجروحیت سخت که شدیدترین آنها اصابت چند تیر به شکم و پاها در عملیات عاشورای سه و اصابت ترکش نارنجک به سرش در عملیات والفجر هشت بود، در دی ماه 1365 با اینکه هنوز جراحت هایش بهبودی نیافته بود از عملیات آگاهی پیدا کرد و به جبهه اعزام شد و حدود 10 روز بعد در تاریخ دوم بهمن ماه سال 1365 در عملیات کربلای پنج در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شد.
او از مجروحیت های پی در پی که ایشان را برای مدتی خانه نشین میکرد نهایت استفاده را میبرد و مطالعات درسی و غیر درسی خود را بشدت پیگیری میکرد و پیشرفت های قابل ملاحظه ای هم کسب میکرد . او به کارهای الکترونیک علاقه زیادی داشت و وسایل زیادی را هم مونتاژ میکرد و با ترکیب کیتهای مختلف دستگاههای جدیدی می ساخت . مثلا با ساخت یک دستگاه بی سیم fm و فرستادن آن همراه دوستان به کلاسها ، در حجره نشسته دروس مختلف را در کلاسها گوش میدادند.
همرزمان شهید عباس افشار: شهید مهدی تراب اقدامی - شهید رضا معصومی -شهید حسن یدالهی - شهید مرتضی زارع
آزاده مردان چون ز جان پیمان سپردند ماندند بر پیمان خود تا جان سپردند
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
به نام خدا
مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد ( امام خمینی)
ashura muharram shia
وصیت نامه پاسدار شهید برادر محمد علی هادیزاده
بنام خدایی که از او آمده ایم و بسوی او برمیگردیم" انا لله و انا الیه راجعون "بنام خدائیکه که لطف کرمش قابل توصیف نیست. بنام خدائیکه تمامی بندگان و موجودات را در هر زمان و در هر مکان یاری داده و می دهد و براه مستقیم هدایت میکند. بنام خدائیکه بر همه موجودات احاطه کامل دارد و به رفتار و کردار همه کس از خودش آگاه تر و در روز جزا به اندازه لیاقت و شایستگی هر فرد به او پاداش میدهد . بدرستی که فقط در دادگاه عدل او بندگان عدالت مطلق را خواهند دید. بنام خدائیکه با فرستادن رسولان و کتب آسمانی بندگان را از تفرقه و جدایی ودشمنی به دوستی،اجتماع،اتحاد و یگانگی آورد.و بنام خدائیکه با تمام ناسپاسی و نا شکری بندگانش با بدون درخواست کمک از جانب آنان به آنها کمک می کند ودر انتظار هیچ پاداشی جز ترقی و تعالی بشر ندارد و به درستی که خداوند از هر کس بی نیازایست و این دیگرا نهستند که به او نیاز دارند. بنام خدائ مستعفین که اراده کرده است در در میان ناباوری مستکبرین آنان را وارثین حقیقی زمین قرار دهد . شکر و سپاس خدائی را که مرا از پدر و مادری فداکار و مهربان و فقیر و تهیدست که هر کدام مظهر درد و رنج توده زحمتکش هستند، به دنیا آورد و درد دوران کودکی و نوجوانی مرا در محیطهای مختلف که کمتر کسی بدون آلودگی به گناهان از آنجا ها بیرون آمده محافظت کرد و از دوستان بد بدور داشت،به طوری که در حرام و حلال مسائل زندگی آنطور عمل کردم که او دستور داده بود.
و شکر می کنم خدائی را که مرا در جامعه ای قرار داد که پیرو قرآن و محمد(ص) وعلی(ع) وحسین(ع) و زینب(س) است و زمانی که اسلام با پیروزی و نابودی کفر در ایران قصد این را دارد که جهانی بشود ، بنابرین هم امکان جهاد و تلاش در راه خدا و اسلام برایم میسر است و این یک فرصت استثنایی است و شکر می کنم خدائی را که مرا در مسیری قرار داد که نتیجه آن به شهادت انجامید.
خدایا از تو تقاضا می کنم که مثل همیشه دست لطف و کرمت را بسوی ما دراز کنی و ما را در مقابله با دشمن کافر دلداری و یاری دهی. خدایا این انقلاب که با خون هزاران شهید که هر کدام از بندگان خاص تو بودند به ثمر رسیده، مپسند که اسیر دست مصلحت طلبان و قدرت طلبان گردد که بار دیگر آنرا بعد از1400 سال به بیراهه ببرند. خدایا به ملت ما وحدت و آگاهی نسبت به حقایق جامعه خود عنایت کن و آنچنانشان کن که در راه رضای تو و دین به جهاد برخیزند. خدایا به من توفیق آنرا عطا کن که بعد از مرگ جز شهدا قرار گیرم.
خدایا ما را از خودخواهی و هوای نفس و دنیا طلبی و غرور بدور بدار. خدایا امام ما را که نشانه نیروی متمرکز ملت در یک جا و وحدت آنهاست سلامت بدار و به ملت ما آگاهی و توانائی عمل به گفتار حکمت آمیز عطا کن.
خدایا تو خود می دانی که عشق و ایمان من به تو و اطاعت از دستورات تو نه به خاطر پاداش و عذاب بوده بلکه از سوی آگاهی کامل و شناخت شخصی ام می باشد و هیچ عاملی نمی تواند در ایمان من نسبت به تو خللی ایجاد کند.
خدایا در این آخرین لحظات زندگی مثل همیشه که از تو تقاضای بخشش می کنم که از سر تقصیراتم بگذری و توبه مرا بپذیری و مرا جزء بندگان پاک خود که با هدایت تان به صراط مستقیم به آنان نعمت عطا کردی ، قرار بده.
خدایا من تحمل آن را ندارم که در دادگاه عدالت تو سر افکنده و زبون باشم . خدایا به پدر و مادر من صبر شکیبایی و آمرزش گناهان عطا فرما. خدایا اگر فرزند می تواند با عمل نیک خود شفاعت پدر و مادر پیش تو بکند من با نهایت تمنا و تقاضا از آنان نزد تو استغفار و آمرزش می طلبم. خدایا خون ناچیز این بنده گنهکار را که هدیه ی ناقابلی است به پیشگاه با عظمت تو ، قبول کن و مرگ مرا به عنوان مرگ یک شهید قبول کن .
محمد علی هادیزاده
شهید مرتضی زارع عضو کمیته فرهنگی جهاد سازندگی شهریار و ساکن روستای فرارت از توابع شهریار متولد سال 1338یکی از مومنین و مذهبی ترین افراد در محل بوده و مورد احترام بزرگ و کوچک بود و در بین جوانان محل نقش محوری داشت و در اوائل انقلاب و سالهای جنگ بطور شبانه روزی در کمیته فرهنگی جهاد سازندگی خدمت میکرد و چندین بار از طرف بسیج به جبهه های نبرد اعزام شد و درنهایت در تاریخ 22/11/1361 در منطقه عملیاتی فکه در عملیات والفجر مقدماتی به درجه رفیع شهادت نائل شد و پیکر مطهرش در منطقه باقی ماند و چندین بار دوستان سعی در بازگرداندن پیکر مطهر داشتند و پس از سالها موفق شدند. روحش شاد
shahid ashura muharam shia
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب شهید عباس افشار
کتاب زندگی نامه شهید عباس افشار
نقش ستون پنجم در عملیات کربلای 4
نقش آمریکا در لو رفتن عملیات کربلای 4
عملیات کربلای4
مبانی عربی دانشگاهی
قسمتی از کتاب (7) بستان (قسمت چهارم)
قسمتی از کتاب (7) بستان (قسمت سوم)
قسمتی از کتاب (7) بستان (قسمت دوم)
قسمتی از کتاب (7) بستان (قسمت اول)
احتکار
تبلیغات شورای دانش آموزی
این خاک گهربار که ایران شده نامش
خاطرات همفر
[همه عناوین(403)][عناوین آرشیوشده]