سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر مرگ اشتر بدو رسید فرمود : ] مالک مالک چه بود به خدا اگر کوه بود کوهى بود جدا از دیگر کوهها و اگر سنگ بود سنگى بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد . [ و فند کوهى است از دیگر کوهها جدا افتاده . ] [نهج البلاغه]
 
جمعه 90 اردیبهشت 16 , ساعت 11:1 عصر
 در کتاب «یک صد موضوع 500 داستان» نوشته سید على اکبر صداقت که روایات متعددی در حوزه اخلاق و دین منتشر شده، در خصوص سرنوشت حرمله بعد از واقعه کربلا آمده است: « حرملة بن کاهل اسدى کوفى همان است که کودک شیرخوار امام حسین (ع) را (به نام على اصغر) در آغوش امام یا روى دست وى با تیر به شهادت رساند. 

منهال بن عمرو گوید: از کوفه به سفر حج رفتم و خدمت امام سجاد علیه السلام رسیدم. آن جناب از من پرسید از حرملة بن کاهل (قاتل شش ماهه علی اصغر بود) چه خبر داری؟ عرض کردم در کوفه زنده است؛ حضرت دست به نفرین او برداشت و از خدا خواست حرارت آتش و آهن را در دنیا به او بچشاند.

ت

 منهال گوید: چون به کوفه برگشتم، روزی بدیدن مختار رفتم، مختار اسب طلبید و سوار شد، مرا نیز سوار کرد و با هم رفتیم به کناسه کوفه، لحظه ای صبر کرد مثل کسی که منتظر چیزی باشد، که ناگاه دیدم حرملة را گرفته و نزد او آوردند.
 
مختار حمد خدای بجای آورد و امر کرد، دست و پای او را قطع کنند و پس از آن او را در آتش اندازند... من چون چنین دیدم سبحان الله گفتم، مختار گفت: برای چه تسبیح خدای کردی؟ حکایت نفرین امام سجاد(ع) بر حرمله را و استجابت دعای او را نقل کردم.
 
مختار از اسب خویش پیاده شد و دو رکعت نماز طولانی بجای آورد و سجده شکر کرد و سجده را طول داد. با هم برگشتیم، چون نزدیک خانه رسیدیم او را به خانه خود دعوت کردم که غذا میل کند! مختار فرمود: ای منهال تو مرا خبر دادی که امام سجاد(ع) دعا کرد که به دست من نفرین او بر حرملة مستجاب شده، از من خواهش خوردن طعام داری، امروز روز روزه است که به جهت شکر این مطلب باید روزه باشم.


لیست کل یادداشت های این وبلاگ